تاب تاب تاب بازی
?ادش بخ?راون باز?
هربارقسم م? دادمخدامنو ننداز? ....
اما ا?ن ..
.تاب تاب تاب بازی
خدا خستم از باز?
دن?اچقدتابم داد
کاشک? منو بنداز? !!!...
این وبلاک تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد لطفا برای نظرات بیشتر
ر به پارسی یار مراجعه فرمایید
باید یه قوطی نارنجی بخرم و توش اسمارتیز بریزم،
هروقت سردرد داشتم و ازم پرسیدن چی شده ؟
بگم "همون سردردهای همیشگی" و چندتاشو بخورم و بگم آه !
.
یکى از فانتزیام اینه که :
با پرواز 444 ساعت 4 عازم عامریکا بشم ، هواپیما شروع به پرواز بکنه ، یهو یکی از جاش بلند شه داد بزنه هیچکی از جاش تکون نخوره ! هواپیما رباییده شده توسط من !
بعد یهو دخدر همسایمون از بین جمعیت جیغ بزنه و زن و بچه ها شروع کنن به گریه کردن.
مهماندار ( ترجیحان دختر با قد بین 174 تا 178 مسلط به زبان فرانسه و مبانی کامپیوتر ) سریع خودشو به من برسونه و دره گوشه من بگه تورو خدا یه کاری بکن اینجا همه زن و بچن ! یه کاری کن . . .
بعد من تو یه فرصت مناسب از جام بلند شم با رباینده درگیر شم
.
یکی از فانتزیام اینه که :
شکست عشقی بخورم ، در حد ایران ، مالدیو !
بعد با یه پاکت سیگار ( ترجیحا مارلبورو قرمز پایه بلند )
بیفتم تو خیابونا ( بی ام دبلیوم تعمیر گاهه ) و همین جوری قدم بزنمو و سیگار بکشم !
بعد یکی بیاد از من به پرسه آقا آتیش داری ؟!
منم بگم تو دلم عآره !
بعد یارو سیگارش رو بیاره سمت دلم که روشن کنه !
منم بهش بگم ، عـــه آغآ اینجارو ، بابات پشت سرته !
بعد تا یارو برگشت ، برم تو افق محو بشم !
وقتی هم میرم افق از مغاز یه بسته تیغ ( ترجیحا تیغ تیز ) بخرم ، برم پیش مجید خراطها !
.
من همیشه بچگیام دوس داشتم وقتی گریه میکردم بغلم کنن
بگن هیش مامی ایز هیر ، مامی لاوز یو ...
اما خب متاسفانه اکثر مواقع میگفتن خفه خون بگیر لامصب !
.